بحران یمن از یک سو ناشی از حضور تروریستهای داعشی و القائده است و ازسوی دیگر بی نظمی و زیاده خواهی حوثی ها که بجای کمک به دولت قانونی در نابودی القاعده و داعش خودشان را صاحب کشور میدانند وبه بحران دامن زدند.
عبد ربه منصور هادی رئیس دولت قانونی یمن است و تنها با احترام به خواست و رای اکثریت ملت یمن است که میتوان به این جنگ داخلی پایان داد و دخالت قدرتهای خارج از مرز یمن باعث بدتر شدن اوضاع شده است.
حوثی ها نباید با تهدید همسایگان ظالمی چون عربستان بهانه به دست آنان بدهند و باعث خونریزی و کشتار مردم بیگناه و غیر نظامی یمن شوند و به استقرار دولت قانونی کمک کنند و خود نیز در دولت و اداره کشور سهیم شوند تا اختلافات ازبین برود . منصورهادی هم میباید به خواست زیدی ها توجه کند و آنهارا در قدرت و تصمیم گیریها شریک کند تا صلح دریمن برقرار شود.
و حوثی ها دیدگاههای فقهی تفرقه انگیز خود را تعدیل کنند تا باعث تفرقه در امت اسلامی نشوند.
انشاالله در مذاکرات سوئد به صلح پایداردر کشور یمن دستیابند.
دراین ایه نکاتی است که انسان را از اوهام وخرافات می رهاند . آیه169آل عمران می فرماید: گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند (اگر چه روح از بدنشان جدا شده و وفات کرده اند) بلکه زنده اند (در واقع به زندگی بهتر و جای بهتری نائل شده اند و) نزد پروردگارشان روزی داده میشوند، و به آنچه خدا از فضل خود به ایشان عطا کرده شادند و بشارت میدهند به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند که هیچ گونه ترس و هراسی نداشته باشید، و خود نیز با نعمت و فضل الهی شادمانند، و همانا خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمیکند.
از آیهی{ عندربهم یرزقون }نزد پروردگار شان روزی می خورند، چنین برداشت میشود که آنان در نزد پروردگارشان هستند، نه در نزد مخلوقین و نه در نزد قبر. حال باید دانست که نزد پروردگارشان کجاست؟ در سوره الانعام چنین آمده که : آیه 127 : لهم دار السلام عند ربهم و هو ولیهم .با در سوره یونس ایه 25 : وخدا میخواند نیکان رابه دار السلام پس نزد پروردگار غیر از نزد مخلوق و غیر از نزد قبر است وفرق دارد چنانکه در سوره نحل ایه 96: ما عندکم ینفد و ما عند الله باق یعنی : آنچه نزد شماست تمام شدنی است و آنچه نزد پروردگار است باقی میباشدو البته رزقی که میخورند رزق و طعام دنیایی نیست.بنابراین رزقی که خدا وعده کرده و فرموده همان رزق عالم باقی است نه رزق دنیای فانی
به آنچه خدا از فضل خود به ایشان عطا کرده خوش و شادند، آنچه خدا از فضلش داده دنیا نیست، زیرا آنرا داشتند و از ایشان گرفته و جای وسیع تر و بهتری به ایشان میدهد.
آیا انبیاء و اولیاء از زوار خود مطلع میشوندیا خیر ؟
پس از آنکه ثابت شد ارواح از دنیا دور و در عالم برزخ هستند، حال جای پرداختن به این سخن است که خرافاتیان میگویند شهداء زنده اند ولی در عالمی دیگر و در عین حال از ما آگاه اند! واضح است که این قول صحیح نیست، زیرا اولا زنده بودن ربطی به آگاهی و علم به احوال ما ندارد ، زیرا لازم نیست هر کس دارای حیات باشد به همه چیز و از همه جا آگاه باشد، رسول خدا صلی الله علیه و على آله و سلم در حال حیات خبر از همسایگانش نداشت مگر وقتی که خدا و یا مردم به او خبر میدادند چنانکه عده ی زیادی از اصحابش در معرکه ی بئر معونه کشته شدند و او خبر نداشت و عیالش عایشه در سفر بنی مصطلق از قافله عقب ماند و میان بیابان ماند و او خبر نداشت و شتر حضرتش گم شده بود و او از جای شتر بی اطلاع بود، و در جنگ احد که سنگ به پیشانی و لب و دندان آن حضرت خورد اگر حضرتش علم به آمدن چنان سنگی داشت سر خود را عقب می برد و منحرف میکرد که مورد اصابت سنگ قرار نگیرد در حالی که مورد اصابت قرار گرفته و مجروح گردید.
یا در ایه 101 سوره توبه به پیامبر فرموده : و برخی از اهل مدینه بر نفاق ثابت اند و تو نمیدانی و ایشان را نمی شناسی، ما ایشان را می شناسیم، پیامبر اکرم ص از نیت بد بعضی از مردم زمانش خبر نـداشت و حتـی سخنانشـان را می پسنـدیـد و نمیدانست آنان تظاهـر میکننـد.وقتی که رسول خدا ص در حیاتش از همه چیز خبر ندارد، شهداء نیز در حیات برزخی خود، لازم نیست از همه جا با خبر باشند . بنابر این حیات دنیوی مستلزم علم نیست و اطلاع و آگاهی مردگان از احوال زندگان محتاج برهان و دلیل دارد.
دراخر آیه ای که ذکر شد انجاکه میفرماید لاخوف علیهم ولاهم یحزنون{170 آل عمران}
دلالت دارد که شهداء از همه جا خبر ندارند و به جایی میروند که «لا خَوْفٌ » بوده، ترس واندوهی برایشان نیست. و اگر از حال مردم بیچاره ی بدکار و گرفتار مطلع باشند از غم و اندوه ناراحت میشوند، و اگر از دردها و رنجها و گرفتاری زوارشان مطلع گردند از غصه دق میکنند. مثلا اگر حضرت رسول صویا حضرت عیسی ؛ و یا حضرت مریم علیها السلام و یا امام رضا ؛ از رنجها و بلاها و گرفتاری مردم باخبر شوند، افسرده و اندوهناک شده و دار السلام برای ایشان دار الغصة و الحزن می گردد، آنهم بر فرض اینکه نعوذ بالله پیغمبر یا امام را مانند خدا به درخواستها و حاجتها و صداها و ناله های مردم در آن واحد با اطلاع بدانیم. یکی آمده بر مزار ایشان و می گوید پسرم در زندان زیر شکنجه است، دیگری میگوید لشکر کفار به ما حمله کرده و کشتار کرده اند، دیگری می گوید فرزندم دچار سرطان است، دیگری میگوید بیماری روحی دارم، دیگری میگوید جیب مرا در بارگاه زدند و من الآن غریب و بیچاره ام، دیگری میگوید مستاجرم و مالک همه روزه مرا اذیت کرده و میخواهد مرا از خانه اش بیرون کند و همچنین هزاران دردمند و علیل و فقیر و مریض و مظلوم و گرفتار اظهار درد میکنند. یکی در بارگاه او دزدی کرده ، و یکی قصد فحشاء نموده و دیگری روضه های دروغ و احکام ضد احکام خدا میخواند، و دیگری شاه و یا وزیر است و با هزار جنایت وارد بارگاه شده و دیگری که کارش خیانت و خوردن اموال مستضعفین به ناحق است بابت واگذاری زمینهاى بائر به نام موقوفه پولهاى کلانی بابت پذیره یا سرقفلی از فقراء و افراد مستحق اخذ نموده، و همچنین هزاران خیانت دیگر. اگر صاحب قبر همه ی اینها را بداند غمگین شده و راحتی برزخ برای او تبدیل به رنج دوزخ خواهد شد!
پس شما ملاحظه میکنید بدبختی آن کلاهبرداری که به دروغ زیارتی ساخته و به امام نسبت داده و به صاحب قبر میگوید: أشهد أنک تری مقامی و تسمع کلامی و ترد جوابی، «شهادت میدهم تو مرا می بینی و کلام مرا می شنوی و جوابم را میدهی»، و با اینکه جواب صاحب قبر را نشنیده، ولی گواهی دروغ میدهد!
ما در این مختصر ثابت خواهیم کرد که اصلا اولیای خدا پس از وفات، به کلی از دنیا بی خبرند و در عالمی دیگر یعنی برزخ هیچ اطلاعی از احوال بندگان ندارند.